عشق من ، گل من ، وجود من ،من تو را به اندازه شعله سوزان خورشید دوست دارم.
من تو را به اندازه عضمت دریاها و اقیانوسهای بی کران دوست دارم، کاش تو هم کمی در دریای پرطلاتم زندگیم دوام می آوردی ، ولی چه آسان خود را به دست امواج سپردی و دور شدی و دور شدی و …
ای کاش نمی رفتی و مرا تنها نمی گذاشتی ، عشق من ، زیبای من ، پری من ، من همانم که چشمانم اقیانوس عشق تو و سینه ام آرامگاه دل تو بود، حال تو را چه شده است؟
ببین که چگونه تقدیر زندگی انسانها را می رباید و دستها را خالی می گذارد.
ای کاش بازهم کنارم بودی و لحظات با تو بودن هایم باز هم تکرار می شدند. ای کاش باز هم گرمی وجودت سردی زمستان را برایم قابل تحمل می کرد ، و چه زیبا بود روی برف راه رفتنهایمان.
ای کاش باز هم مثل روزگاران قدیم با تمام وجود به چشمانم می نگریستی و آهسته سر بر سینه ام گذاشته و آرام می گرفتی.
عشق من ، دلتنگم ، غمگینم و خسته. دلم برای با تو بودنها تنگ شده. دلم برای خنده های زیبایت تنگ شده.
عشق من برگرد. برگرد و عاشق خسته ات را دوباره به اوج ببر که حال وقت رفتن نبود ، وقت تنهایی نبود و من ، و من طاقت خالی ماندن دستانم را ندارم. برگرد و بازهم دستانم را گرمی بخش . برگرد و باز هم دلم را نورانی کن ، که همانا تو معشوق من هستی و همیشه خواهی بود.
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و مرا از این غذاب رها می کردی.
گل من زندگی بی تو شیرین نیست.
دستان سردم دیگر توان گرفتن چیزی ندارد و پاهای سستم را یارای حرکت نیست و در دلم آشوبی است.
عشق من دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست.
دیگر زندگی شیرین نیست.
اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی…
و هرگز تنهایم نمی گذاشتی…
ای کاش میدونستی تنهایی بدترین درد دنیاست........
.: Weblog Themes By Pichak :.