آب آوردن دست می خواهد . . عباس که باشی با دندان هم می شود آب آورد ... اگر مشک را با تیر نزده باشند! با خواندن نوحه " عمو آب ! عمو آب! " عباس را شرمنده نکنید . . عمو برگرد آب نمی خواهیم . این بهتر است... 

وقتی کربلا مشرف میشی ... روی تل زینبیه می ایستی و به گودی قتلگاه نگاه می کنی اونوقت تازه میفهمی امان از دل زینب یعنی چی ...... 

هرچَند تیر ، مَش?ــ وَ دِلَم را دَریدِه اَستــ ... اِی آبــ هِمَتے ?ُـ?? وَ تا خَیمِهـ ها مَریز . . . 

?ـافیستـ ?ـسے اسممـ را صـ?ا بزنـ? بعـ? از اسممـ ویــرگولے بگذار?...! ?مے م?ثـ ?نـ? و بگویـ? " خوبے " ؟! اونوقتـ هیچـ نمے گمـ و فقطـ از گریهـ منفــجر مے شمـ...! 

وقتی خانمت

از درد پایش صحبت کرد

لیست دکترهای خوب شهر را نشان نده

او را کنار پنجره ببر

برایش شعر بخوان

داروی همیشگی یک زن ، دیده شدن است