سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/12/20 | 7:55 عصر | نویسنده : محبوبه

من ... میان همهمه های تمام بادهای سهمگین جهان ، میان سیاهیِ این روزهای خاکستری ام .... میان تمام نمیدانم های تو و میدانم های دلم . دارم غرق می شوم ... ندیده بودی تمنای دلم را ؟؟؟ دلم را که تمام بخشیده بودمت... نمیدیدی که عاجزانه میخواست داشتنت را؟ روحم که تازگی ها در پی دل روانه شده بود... نمیدیدی و نمیبینی که بی قراری می کند لحظه های نبودنت را ؟ وجسم... این جسم درد میگیرد و دور خود میپیچد نبودن هایت را ... دار و ندار این روزهای رفته که هیچ . داشته ها و نداشته های این روزهای نیامده هم مال تو . من تنها نشسته ام که ببینم چه میکند رویایت ، نبودن هایت و خاطراتت با دلم ، با روحم و با جسمم. ... برای دلم از نبودن هایت میگویم . به دلم میگویم فراموش کند روزی که آمدی و خواستی معنای روزها و شبهایت باشم..... میدانم بی همسفری در میانه ی راه برایش دشوار است ... میدانم که تاب نمی آورد این همه بی تو بودن را ... بیا دلم .... بیا و باور کن که آن معنای ساده گذشته از چشم های تو..... و قصه ی " تو باش و حکمروای قلعه ی تنهایی هایم باش."... قصه ای بیش نبود.... بیا دلم و باور کن زین پس باز هم منو تو تنهاییم.... باز هم از بهشت رانده شدیم به جرم خوردن سیب... بیا دلم و باور کن این قصه را..




  • فال حافظ
  • قالب پرشین بلاگ
  • ضایعات