سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 92/1/14 | 5:14 عصر | نویسنده : محبوبه

 

 

خداوند عشق مطلق است و همه چیز در دنیا بر مبنای عشق و فراوانی است.

عدو را به الطاف گردن ببند                                       که نتوان بریدن به تیغ این کمر

چو دشمن کرم بیند و لطف و جود                             نیاید دگر خبث ازاو در وجود

سعدی

عشق احساس را بوجود می آورد و خرد عشق را نگه می دارد .

عشقی که به تدریج عمیق تر میشود و به اوج میرسد عشق لایق است و کسی که از این عشق لب ریز است وجودش همه عشق است و به همه چیز و همه کس عشق لایق خویش را هدیه می کند.

کاسه بلورین (عشق) را نمی توان از دست رها کرد بر زمین انداخت و لگد مال کرد و باز انتظار داشت که همان کاسه روز اول باشد.

عشق واقعی  با دوست داشتن بیشتر که در گذر زمان بوجود آمده و کامل تر شده بر هر نیرویی غلبه میکند و هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد که بتواند آن را تبدیل به تنفر کند، جهان با همه عظمتش در برابر قدرت عشق حقیر است و ناتوان !

چه گریزی است زمن   چه شتابی است به راه ؟

به چه خواهی بردن در شبی این همه تاریک پناه؟

لحظه ها را دریاب چشم فردا کور است.

نه چراغی هست در آن پایان 

هرچه از دور نمایان است

شاید آن نقطه نورانی چشم گرگان بیابان است.      

( فروغ )

ای شب از رویای تو رنگین شده ، سینه از عطر توام سنگین شده

ای به روی چشم من گسترده خویش، شادی ام بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک، هستی ام زآلودگی ها کرده پاک

ای در بگشوده بر خورشیدها، در هجوم ظلمت تردیدها

با تو ام دیگر ز دردی بیم نیست، هست اگر جز درد خوشبختیم نیست

ای دو چشمانت چمن زاران من، داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم، هر کسی را تو نمی انگاشتم

آه ای با جان من آمیخته،ای مرا از گور من انگیخته

چون ستاره با دو بال زرنشان،آمده از دوردست آسمان

در جهانی این چنین سرد وسیاه، با قدم هایت قدم هایم به راه

ای به زیر پوستم پنهان شده،  همچو خون در پوستم جوشان شده

گیسویم را از نوازش سوخته، گونه هام از هرم خواهش سوخته

عشق دیگر نیست این این خیرگی است، چلچراغی در سکوت و تیرگی است

عشق چون در سینه ام بیدار شد،  از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم ، من نیستم،    حیف از آن عمری که با من زیستم

 

 




  • فال حافظ
  • قالب پرشین بلاگ
  • ضایعات