سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 92/1/16 | 5:11 عصر | نویسنده : محبوبه

شبی که یارم آمد دلم به آسمان پرواز کرد

راز این شب ها را مهتاب برایم روشن کرد

قلب عاشقش سفره ای از نور بود

سوار بر نگاه دور یک دوست بود

هر لحظه در نگاه او آهی تازه می کشید

هر لحظه در دوری او قلبش دوچندان می تپید

تا به حالا خود را اسیر عشق ندیده بود

گویی که شیرین او در نگاهش یک پدیده بود

اینجا در دنیایی دیگر مرام نامه ای در دل داشت!

حکایت از دردی که همیشه بر سرش می پنداشت

دلش آرام می گرفت وقتی در خانه اش قدم می زد

در هر گزاره شاد می شد وقتی در کویش پرسه می زد




  • فال حافظ
  • قالب پرشین بلاگ
  • ضایعات