وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم
دنیاست.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می
رسید.
وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می
شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید.
به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟
شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !
تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!
تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، ***جه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛
هق هق شبونه ؛ افسردگی ،پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !
برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد
و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد
تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!
متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم
از انتظار ... از انتظار متنفرم
رویا بهانه ای ست که دنیای هم شویم ؛ دنیا چرا بهانه ی ما را به هم زند؟
این خانه قایقی ست که آواره می شود؛ موجی اگرکرانه ی ما را به هم زند
پر کرده ای تمام مرا با تمام خویش ؛ شیرین شده تمامی مــــن در تمام تــو
قند آب می شویم تو و من مـیان هـــم ؛قاشق چرا میانه ی ما را به هم زنـد؟
این سیم های برق که هی تیر می کشند؛ وقتی که ما به خلوتشان تکیه می کنیم
باروت می شوند که شلیک تیر شان ؛ خواب کبوترانه ی ما را به هم زند
بی تو مرا شبی ست که فردا نمی شود؛ بی من تورا دلی ست که دریا نمی شود
آنقدر در همــیم که پیدا نمی شود ؛دستی که نظم خانــه ی مارا به هم زند
با هم ولی جدا به سفر فکر می کنیم؛ هر دو کنار هم به خطر فکر میکنیم
طوفــانی همیم نزائیده مادرش ؛ بـــــــــادی که آشیانه ی ما را به هم زند
شانه به شانه سر به سر هم گذاشتیم؛یک لحظه دست از سر هم برنداشتیم
فریاد ترجمان جدایی ست پس کجاست؛آن هق هقی که شانه ی ما را به هم زند
فریاد نیکفال
شاید بگید آدم برای گذشته هاش دلتنگی میکنه نه برای روزی که هنوز نیومده . من کاملا موافقم اما منظور من فردایی نیست که نیومده , من فردا و فرداهایی رو میگم که گذشته ... وتمام شده...
روز هایی که کلی برنامه ریزی براشون انجام داده بودیم . و انتظار رسیدنشونو میکشیدیم.
و میخواستیم کارهای مفید کنیم ...اخلاقمونو تغییر بدیم ... بهتر باشیم ...به جایی که میخواستیم برسیم و خلاصه چیزی که میخواستیم بشیم... اینا همون حرفایی بود که برای روز نیومده (فردا) میزدیم .
اما وقتی که فردا میومد دوباره همه چیز مثل دیروز میشد و انگار که هیج تصمیمی نداشتیم برای خودمون... و همین طور روزها و فرداهای دیگه...
و اینطور بود که بزرگ شدیم .
بعضی هامون تو گذشته موندیم و حسرت کارهای نکرده و راههای نرفته ای رو خوردیم که باید انجام میدادیم و میرفتیم ... و به جاش بیراهه رو انتخاب کردیم .
بعضی دیگه هم بعد از کیش و مات شدن ; دوباره بازی درست تری رو با دقت و پیش بینی کردن شروع کردیم تا اشتباههای گذشته رو جبران کنیم ...
...و بعضی دیگه هم (به خیال خودمون) فکر کردیم دیگه هیچی فایده نداره...حتی جبران! اما یادمون رفت که " انسانی برنده ست که تو بازی زندگی بعد از شکستش دوباره بلند شه و شروع کنه! شروع..."
...و اینطور می شه که آدم برای گذشته(فردای تموم شدش) دلتنگی میکنه که ای کاش اون فرداها رو به خوبی تموم میکرد و زود تر به خواسته های خوب زندگیش میرسید و "دوباره میگه هنوز هم دیر نیست! فردا های زیادی هست که هنوز نیومده ! "
...و به خودمون میگیم : امروز فرداییست که دیروز منتظر آن بودی پس از دستش نده تا همانند قبل افسوس بخوری و آن را بر باد رفته ببینی...هنوز فردایی هست که از دستت نرفته!
پس این حرفو رسمی تر و عادلانه تر برای خودمون و تو گوش دیگران زمزمه می کنیم :
"راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست آن را درست بپیماییم "
.: Weblog Themes By Pichak :.