سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : جمعه 92/1/16 | 4:41 عصر | نویسنده : محبوبه

به ثانیه ها گوش می کنم

و چشمهایم را می بندم و اشک میریزم
 

چقدر خسته ام
 

چقدر دلم می خواهد همینجا بین عبور و مرور مدام ماشین ها و مردم دراز بکشم و دنیا را به ایستادن وا دارم
 

چقدر دلم می خواهد بروم بالا ترین جای شهر بایستم و بلند بلند بخندم... 

به خودم و به دردهایی که هیچ درمانی برایشان تجویز نمی کنی...
 
... آه خدایا بیا هر دو دست برداریم تو از ساختن انسان و من از سوختن به پایش





تاریخ : جمعه 92/1/16 | 4:31 عصر | نویسنده : محبوبه

این روزهـــــــــا
عجیب دلم بچــــگی میخـــــواهــــــد
خستــــه ام...!
یک قلم لطفـــا....؟!
میـــــخواهم خـــــــودم را خطــــ خطــــی کنــــــم!




تاریخ : جمعه 92/1/16 | 4:24 عصر | نویسنده : محبوبه

سرفه می کنم ، بیرون نمی پرد .. سکوت بدی در گلویم نشسته

این روزها دلم که می گیرد
 

نگرانت می شوم
 

و می دانم اینهمه ابر را
 

برای قشنگی گوشه ی آسمان نگذاشته اند…
 




تاریخ : جمعه 92/1/16 | 4:21 عصر | نویسنده : محبوبه

مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
 

طفل معصوم به دور سر من می چرخید
 

به خیالش قندم
 

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
 

ای دو صد نور به قبرش بارد
 

مگس خوبی بود
 

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
 

مگسی را کشتم
 

مرحوم حسین پناهی
 




تاریخ : جمعه 92/1/16 | 4:20 عصر | نویسنده : محبوبه

خسته ام؛ 

خسته تر از آنی که خیانت کنم 

...تنهایم؛ 

تنها تر از آنی که عاشق شوم




  • فال حافظ
  • قالب پرشین بلاگ
  • ضایعات